سیرت صبح

دسنوشته های فرهنگی ، ادبی ، هنری و سیاسی

سیرت صبح

دسنوشته های فرهنگی ، ادبی ، هنری و سیاسی

رسانه ، سلاح جدید حکومتها

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی در عصر کنونی ، تاثیر رسانه های جمعی در تصمیم سازی های سیاسی و اجتماعی و خط دهی و هدایت جوامع بشری ،  بیشتر رخ می نماید ،  به گونه ای که  اکنون رسانه ها بعنوان اصلی ترین ابزارهای روز برای جنگ میان فرهنگ ها و تمدنها به شمار می روند .

ناگفته پیداست ، توان بهره گیری صحیح و حرفه ای از سلاح رسانه ای ، توانمندی حکومت ها در القاء شرایط دلخواه بر افکار عمومی را به شدت افزایش میدهد و دستیابی به اهداف حداکثری را با زمینه سازی ذهنی در مخاطبان ، موجب می شود .

بدون تردید ، اکنون ، تنها حکومتی که به صراحت و جدیت ، با آگاهی از تاثیرگذاری رسانه ، آن را بعنوان سلاحی با تخریب بیشتر از حتی سلاحهای هسته ای و شیمیایی ، زیرکانه به خدمت گرفته است ، حکومت استعمارگر آمریکاست . حکومتی که با تربیت و تقویت چهره های مطرح در رسانه و سینما ، از ظرفیتهای آنان برای گسترش فرهنگ (روش زندگی ) امریکایی در دنیا استفاد می برد .

حال با بررسی رویکرد رسانه ای دولتهای استکباری ، میتوان به نقش اسلام در مسدود کردن جهانگشایی و استعمارگری آنان پی برد ، زیرا اکثر برنامه ها و تولیدات سینمایی آمریکا و همپیمانان جهانی اش ، مبتنی بر اسلام ستیزی و نفی اعتقادات الهی و اسلامی ساخته می شود . برای مثال داستان سازی هایی که در لابه لای زرق و برق فیلمهای سینمایی پنهان شده است ، وجود خدا ، ارسال پیامبران الهی ، وجود فرشتگان الهی ، معاد ، ظهور منجی عالم بشریت  و  بسیاری دیگر از اعتقادات ادیان الهی بخصوص آموزه های اسلام ، خزنده و نامحسوس ، مورد هجمه و تمسخر واقع می شود .

این رویکرد جهانی برای به انزوا کشیدن اسلام بخصوص اسلامی که از جانب ایران و برپایه تفکرات حضرت روح الله (ره) به دنیا صادر می شود ، نشانگر عمق مسئولیت تک تک مردم بویژه مسئولان رسانه ای کشورمان است . جا دارد در اینجا گوشه ای از بیانات حضرت امام خامنه ای در دیدار با هنرمندان صدا و سیما را مرور کنیم که می تواند نقشه راه آینده ی رسانه ای کشور باشد . ایشان می فرمایند : ((به نظر من تلویزیون، صدا و سیما و بخصوص بخش هنر نمایشى - بخش سریال و فیلم - امروز براى ما از همیشه مهمتر است. من به هیچ وجه یک نگاه مسامحى و گذرا و بارى به هر جهتى نسبت به تلویزیون ندارم. هنرهاى نمایشى خیلى مهمند؛ ابعاد تأثیرگذارى و فرهنگ‌سازى هنرهاى نمایشى خیلى وسیع است و امروز ما به عنوان یک ملتى که چون زنده است، چون حرف دارد، چون احساس هویت و وجود میکند، پس دشمنهاى بزرگى هم دارد، مواجهیم با دشمنى‌هائى از راه‌هاى مختلف، به شیوه‌هاى مختلف و از جمله به شیوه‌ى استفاده‌هاى هنرى و بیش از همه، هنر نمایش. این نشان میدهد که ما به عنوان یک ملت زنده، به عنوان یک مجموعه‌اى که در دنیا حرفى براى گفتن داریم و هدفى داریم، چقدر باید روى مسئله‌ى هنرهاى نمایشى اهتمام بورزیم و سرمایه‌گذارى مادى و معنوى کنیم. لذا من حقیقتاً به این موضوع اهمیت میدهم.))

بنابر این تفکر ناب ، رسانه ملی و سینمایی ، ابزاری است برای صدور انقلاب و رساندن حرف ملت بزرگ ایران به گوش جوامع بشری که می بایست اهتمام ویژه ای برای آن داشت .

اکنون این سئوال مطرح است که سینما و رسانه ملی ، تا چه حد از عهده این وظیفه عظیم جهانی خویش برآمده اند ؟

پاسخ به این سئوال کار چندان سختی نیست و اگر پرسه ای کوتاه در اینترنت و مجلات سینمایی بزنیم ، با تاسف فراوان ، نتایج به دست آمده حاکی از انفعال شدید رسانه ای کشور در برابر حجم وسیع القائات و سیاه نمایی های رسانه های بیگانه و سردرگمی مرگ بار فیلمسازان و برنامه سازان کشور در انبوه فیلمنامه های سخیف و فرو مایه است .  

بسیای از تولیدات سینمایی ، اکنون با محوریت روابط عاشقانه مبتذل و مثلثی یا لودگی های تاریخ گذشته بنا میشود که در خوشبینانه ترین حالت می توان آن جهت جلب گیشه فرض کرد در حالی که اگر فیلمسازان و برنامه سازان داخلی ، طی مطالعه ای میدانی ، عوامل موثر در جذب گیشه را بررسی کنند خواهند دید ، مخاطبان عام ، بخصوص مخاطبانی با سطح هوش بالا و دارای منطق قوی همچون ملت ایران ،  علی رغم تبلیغات شیطانی رسانه های صهیونیستی ، طالب تولید آثاری با مضامین متعالی هستند که بتوانددر کنار نمایش واقعیات موجود در جامعه ایران ، بتواند با قدرت از دستاوردهای کشور در حوزه های مختلف دفاع نماید ، از سوی دیگر این ذهنیت روشن نیز وجود دارد که مخاطب عام همانگونه که با سینمای سراسر تکنولوژی هالیوود و داستانهای نامانوس با فطرت خود ، ارتباط برقرار می کند بتواند با ساخته های حرفه ای و تکنولوژیک داخلی و  با داستانهای همسان با فطرت خویش ارتباط چندین برابر برقرار نماید . ازاین رو ، به اعتقاد نگارنده ، مسئولان رسانه ای نیز می بایست با شکستن انحصار ذهنی و مالی خویش ، راه یک تحول تاریخی را پیش روی رسانه ملی و سینای ملی بگشایند .

به نظر در این برهه از تاریخ انقلاب اسلامی که به برکت دم مسیحایی امام راحل (ره) و هدایت الهی مقام معظم رهبری ، از فتنه های سخت و گردنه های نفس گیر رهایی یافته ایم ، وقت آن رسیده است با مدیریتی انقلابی در عرصه سینما و تلویزیون ، ذهنیت جامعه جهانی نسبت به ملت ایران را تغییر دهیم که ذهن ملتها طی دهه های گذشته با نبوه تولیدات سینمایی ، مملو از فقر و نداری و عقب ماندگی ملت ایران در عرصه بین المللی شده است . از سویی ، در عصری که رسانه های بیگانه با داستان سازی های ناعادلانه ، سعی در کاهش سهم ایران در معادلات جهانی دارند ، این وظیفه سنگین بردوش اصحاب رسانه سنگینی می کند که به وظیفه تاریخی خویش در مقابله همه جانبه با دشمنان برخیزند و با تولیدات حرفه ای مبتنی بر روح عدالت خواهی ، علم اندوزی ، آرمان گرایی و دشمن ستیزی ایرانیان ، با به ره گیری از تمامی ظرفیتهای موجود و امکانات روز رسانه های جهانی ، همت گمارند . جا دارد در پایان مقاله بار دیگر ،  گوشه هایی از بیانات مقام معظم رهبری در همین رابطه را مرور کنیم  : ((در زمینه‌هاى سیاسى - همان طور که بعضى از دوستان اشاره کردند - ما دوران استثنائى‌اى را میگذرانیم برادران، خواهران! ما دوران حرکت از یک گذرگاه دشوار را داریم میگذرانیم. البته ملت ما از این گذرگاه خواهد گذشت و به نقطه‌ى امن و امان و سلامت خواهد رسید؛ اما الان در حال یک حرکت عظیمیم؛ شما نمى‌بینید؟ بزرگترین قدرت اقتصادى و نظامى و سیاسى و علمى دنیا دارد با ما دشمنى صریح و علنى میکند؛ این خیلى مهم است، این خیلى معنادار است. یک ملت مگر از خودش چه نشان داده که قدرتهائى که اینجور براى خودشان داعیه قائلند - کشورهائى که اصلاً حاضر نیستند کشورهاى غیر از خودشان را به حساب بیاورند - اینجور صریح توى میدان مى‌آیند و با این ملت مبارزه میکنند؟ البته اینها حرفهاى قشنگى میزنند - حرف از دموکراسى، حرف از حقوق بشر، حرف از همکارى ملتها - ولى کدام هوشمندى است در دنیا که نداند اینها دروغ میگویند، آن هم دروغى فضاحتبار؟ ... همینها در زمینه‌هاى سیاسى، فیلم «بدون دخترم هرگز» را، فیلم «300» را میسازند که علیه حیثیت ایرانى است و سر تا پا دروغ و خباثت است؛ همان آدمها ادعا میکنند که با ایران دشمنى ندارند، با ملت ایران دشمنى ندارند، اما شب و روز دشمنى میکنند. .... ما در حال یک مبارزه‌ى عمومى هستیم. ملت در حال یک مبارزه‌ى عمومى است. خوب، در یک چنین شرائطى، وظیفه‌ى ماست که در زمینه‌ى کار سیاسى، جهت سیاسى  و طعم سیاسىِ فیلم بدانیم ، چه کار داریم میکنیم. )) 

  • یوسف راد

باز هم مجسمه های شنی و پولهای سنگی

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

مجسمه های شنی ، پولهای سنگی

جشنواره مجسمه های شنی ، باردیگر در سواحل دریای مازندران و در شهرستان سرداران بزرگ جبهه اسلام ، بابلسر برپاشد. جشنواره ای که به اعتقاد اکثر متخصصان و فعالان فرهنگی بهانه ای است برای حیف ومیل بیت المال مسلمین و نمایشگاه بزرگی از بی عفتی در انظار عموم ملت ایران . حساسیت این امر بدان جهت جلوه گر می شود که در فصل تابستان ، سواحل خزر مملو از مسافران و گردشگرانی است که از اقصی نقاط کشور ، همراه با کانون گرم خانواده خویش به این مکان سفر می کنند و متاسفانه به جای آنکه ، روح فرهنگی اعضای خانواده خویش را آلایش دهند در معرض زشت ترین و غیرفرهنگی ترین نمایشگاه در فضای باز قرار می گیرند .

جشنواره مجسمه های شنی در چند سال اخیر ، به اذعان تمامی آنانی که از این رویداد بازدید کرده اند ، نمایشگاه فوق العاده ای است از حضور دختران 16 ، 17 ساله ایرانی ، که ساحت پاک هنر ناب را با روابط رذالت آلود خویش با مردان پیر و جوان حاضر در این تورنمنت بی عفتی آلوده اند .  دخترانی که با بی غیرتی و متاسفانه باز هم به بهانه هنرمند بودن ، حجاب و دین را به تمسخر گرفته و در انظار عمومی با مصافحه با پسرکان و دیگران ، بارها اقدام به کشف حجاب نموده اند هر چند در نگاه عادلانه نیز نمی توان آن چند تکه پارچه آویزان به سر و بدنشان را ، مصداق حداقلی رعایت حجاب دانست .طبق اطلاعات موجود در یکی از دوره های گذشته این جشنواره ، دختران و پسرانی که برای شرکت در جشنواره درخواست داده بودند اصرار فراوانی داشتند تا در یک سوئیت مستقر شوند و یک هفته ای را که جشنواره برگزار می شود خوش باشند . این روند در جشنواره های قبل تر نیز اتفاق افتاده بود تا حدی که حتی یک دختر و پسر تا آخرین لحظه شروع مسابقات که در بابلسر و رامسر برگزار می شد ، حتی با اصرار مسئولان جشنواره حاضر به جدایی از یکدیگر و اسکان در دو اتاق مجزای هتل محل استقرا نشده و سرآخر بیرون از هتل چادر مسافرتی برپا کردند و در آن مستقر شدند تا مسئولان جشنواره در نهایت مجبور به برخورد با آنان و تماس با پلیس و اخراج آنان از جشنواره شوند .

بهتر است گوشه هایی از اظهارات یکی از افراد آگاه را نیز در این خصوص مرور کنیم که می گوید  : (( 170 میلیون تومان پول بیت المال را در این دوره صرف مجسمه هایی می کنند که بعد از چند روز براثر عوامل جوی و حضور مسافران ، از بین خواهد رفت در صورتیکه در کشورهایی که ما برای بازدید از چنین نمایشگاههایی به آنجا سفر کرده ایم ، شن را با موادی مخلوط می کنند که سبب چسبندگی و ماندگاری مجسمه ها تا زمانی حدود 3 الی 4 ماه می شود مضافا اینکه معمولا مجسمه ها را مسقف نموده و هزینه برپایی جشنواره را نیز از فروش بلیت به بازدید کنندگان طی این چند ماه برگشت می دهند . مطلب دیگر اینکه هر ساله برای برپایی این نمایشگاه اقلامی غیر مصرفی مورد استفاده قرار می گیرد که متاسفانه پس از پایان ، اثری از این اقلام نیز نمی ماند و سال بعد میلیونها تومان جهت تامین دوباره آنها هزینه می گردد . آیا کسی نباید پاسخگوی این حیف و میلهای بی حساب شود . ))

ذکر این نکته هم شاید جالب باشد که در پوستر ها و بنرهای جشنواره آمده است با حضور کشور های عضو اکو که حتی یکی از این کشورها در این دوره حاضر نشده اند هر چند حضور آنان نیز هیچ تاثیری در رشد فرهنگی کشور غنی ایران نمی توانست داشته باشد .

حال با مطالب پیش گفته چه کسی پاسخگوی این حیف و میل میلیونی بیت المال خواهد بود ؟ آیا جا ندارد مسئولان امر قبل از هر چیز در پیشگاه خداوند متعال در اعمال خویش تفکر کنند ؟ آیا در زمانی که بحث هدفمندی یارانه ها و تحریمهای خارجی مطرح است و مردم در طلاتم مشکلات اقتصادی قرار دارند ، حیف و میل بیت المال با نامهای فریبنده همچون هنر قابل توجیه است؟ آیا صرفا با گنجاندن بخشی با عنوان همت مضاعف و کار مضاعف یا عناوین دیگر  می توان رخت طهارت بر پیکره ی این نوع جشنواره ها پوشاند ؟ آیا نمی شد این 170 میلیون برای تامین گوشه هایی از هزینه های 170 معلول جسمی استان گردد که هر دو ماه با فقط 30 هزار تومان از بهزیستی امورات می گذرانند و گاها نان خالی برای گذران امور و فرزندانشان را ندارند ؟ آیا نمی شد این مبلغ جهت کمک به کودکان یتیم استان مازندران هزینه شود که با ماهانه 20هزار تومان گذر عمر می کنند ؟ اگر بحث کار فرهنگی مطرح شود آیا جا نداشت این هزینه کلان برای فرهنگسازی موضوع حجاب مصرف شود که اکنون به کشف حجاب رسمی و بدون توجه مسئولان مربوطه در شهرستان هایی همچون بابلسر بدل شده است ؟ آیا نمی شد در کنار ساخت مجسمه های بی مصرف که دیر یا زود از بین میروند ، مجسمه هایی از جنس گچ و سنگ و دیگر با هزینه حدود 5 میلیون تومان ، از چهره بزرگان و دلاورمردان ایران ساخته می شد و در پایان جشنواره بعنوان نمادی از غیرت و دلیر مردی ایران در میادین شهر ها نصب می گشت ؟

راستی در عصر فتنه های آخر الزمان کدام عقل سلیمی برپایی چنین جشنواره ای را تایید می کند و آیا این امور زمینه صدور انقلاب و زمینه ساز منجی عالم بشریت است ؟ آیا هنوز زمان آن نرسیده است که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی! از فسادکده ای که در دورانهای گذشته پایه ریزی شده به در آید و هنر واقعی را در هنرمندان متعهد و بی ادعا جستجو کند و نظرات متدینین و متخصصین متعهد را ملاک تصمیم گیری و پایه ریزی امور فرهنگی کشور قرار دهد ؟ آیا واقعا در میان جوانان کشور و دانشجویان و طلاب و هیئتی ها ، انسانهای متفکر و هنرمند متعهد کم یافت می شود؟

در پایان با اذعان به اینکه دولت دهم با رویکردی فرهنگی اهتمام بیشتری در تخصیص اعتبارات فرهنگی آن را یکی از اصلی ترین سرفصلهای کاری خود قرار داده است اما در این زمان زیرکی در آن است که با تمامی ابزارهای در دست به مبارزه با شبیخون فرهنگی برخیزیم و یا حداقل آنکه مبالغ چند میلیونی را  حیف و میل نکرده و با برگزاری جشنواره های این چنین آنهارا هدر ندهیم . شاید اگر مسئولان بدانند در شهرستان ها برای برپایی یک مراسم مذهبی ، قرآنی و یا یادواره های شهداء چه مشکلات و کمبودهایی وجود دارد ، اینگونه به حیف و میل اموال ملت نمی پرداختند.




  • یوسف راد

علمدار ولایت ، بسیجیان فدایت

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

خوانندگان محترم ، با عنایت به فرمایشات گهربار اخیر مقام معظم رهبری حضرت امام  سیدعلی درخصوص لزوم حفظ وحدت و پرهیز از انتشار مطالبی که به وحدت جامعه ضربه وارد نماید ، همچنین در راستای پایبندی عملی  افسران جبهه جنگ نرم به منویات و سیره عملی ولی امر مسلمین جهان و نائب برحق حضرت حجت (عج) و به کوری چشم نامحرمان و نااهلان و دشمنان قسم خورده انقلاب ، مطلب (( لاریجانی در خدمت کیست ؟)) از  صفحه اصلی وبلاگ سیرت صبح حذف گردید . 

امید است خداوند متعال توفیق ادامه راه اسلام ناب محمدی را نصیبمان فرماید .

ضمنا از همه خوانندگانی که نظراتی در ذیل این مطلب نگاشته بودند عذرخواهی نموده و نظرات مطلب را نیز از وبلاگ حذف نموده ام . 

(( لاریجانی در خدمت کیست ؟ ))

مطمئنا عملکرد لاریجانی در کسوت ریاست مجلس ، بسیار متناقض و چندگانه است . عملکردی که گاه میتوان آن را خارج از دایره اصولگرایی دانست و حتی گاهی همردیف با براندازان (نه فقط اصلاح طلبان) دانست . هر چند این نوع رفتار قبلا در افرادی همچون باهنر ، مشایی ، توکلی ، نادران ، مطهری و ... هم دیده شده است اما اگر ریاست مجلس شورای اسلامی چنین رفتاری را پیشه کند ، بسیار نگران کننده و غیرقابل گذشت می نماید . شاید دو مثال مختصر بتواند موضوع را روشن تر کند.

۱- به نظر می رسد و شواهد و رفتارها اینگونه نشان میدهد که هنوز با گذشت پنج سال از ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد، لاریجانی نتوانسته است موضوع شکست سخت خویش برابر دکتر احمدی نژاد در انتخابات نهم را فراموش کند که نشانه این مطلب در عملکرد وی و موضع گیری ها و نامه های هر از گاهش به رئیس جمهور به وضوح نمایان است .

مطمئنا نفس مخالفت با دکتر احمدی نژاد نمی تواند انگ براندازانه به لاریجانی وارد آورد اما رفتارهای مقرضانه وی در تصویب بودجه و بویژه طرح هدفمند کردن یارانه ها ، این شبهه نزدیک به واقعیت را در اذهان القاء می کند که چرا با تمامی تاکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر همکاری همه جانبه مجلس با دولت به دلیل اینکه دولت در میان گود مشغول کار عملیاتی است ، باز هم لاریجانی محکم و استوار ایستادگی را برگزیده و تمامی اقدامات مورد نظر دولت را به حاشیه می راند . آیا مخالفت با نظر مقام معظم رهبری کمک به براندازان و مقرضان نیست ؟

۲- شاهد بودیم که بالاخره مجلس شورای اسلامی در امروز (یکشنبه ۳۰/۳/۸۹) طرحی را تصویب کرد که به موجب آن وقت دانشگاه آزاد را رسما به دست مافیای این دانشگاه سپرد و آن را نه تنها مجاز شمرد بلکه تمامی قوانینی را که بتواند ذره ای در حکومت هیئت موسس غیر قانونی آن خدشه وارد کند لغو کرد . اگر متن این طرح را بخوانید چنان توهین آمیز و خرد کننده است که دل هر ایرانی و مسلمان را در اندوه فراوان فرو می برد . چرا که با وجود مدارک متقن در سوء استفاده کلان هیئت موسس دانشگاه از اموال ، املاک و متعلقات و حیثیت این دانشگاه جهت ضربه زدن به حکومت اسلامی ، متاسفانه مافیای سیاسی ، چنان حاشیه امنی برای خیانتکاران و مفسدان ایجاد میکند که هیچ قانونی نتواند به آن نفوذ کند .

شاید دوباره گفته شود این موضوع هم به ریاست مجلس مربوط نیست و اگر هم باشد ربطی به براندازی ندارد . اما در توضیح می توان گفت موضوع دانشگاه آزاد به صورت رسمی و با نامه کتبی مقام معظم رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال و دستور رسیدگی و تغییر آن صادر شده است . از سوی دیگر جمعی از نخبگان فرهنگی و فعالین جنگ نرم دشمن و استادانی که به نظر نگارنده تمامی استادان دانشگاهها باید برمبنای شخصیت افراد حاضر در این شورا بازبینی و درصورت نیاز جایگزین شوند ، طی جلسات فراوان و تخصصی و بر پایه دستور مقام معظم رهبری اساسنامه دانشگاه آزاد را اصلاح و ابلاغ کردند و بر طبق قانون هیچ مرجعی حق ابطال مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را ندارد . بنابراین لاریجانی با اجازه به طرح این موضع در مجلس ، علنا در برابر رهبری قد بر افراشته ، و به خواسته براندازان جهت تضعیف نهادهای زیر نظر مقام معظم رهبری ، با قدرت عمل کرده است .

این را هم اضافه کنید که مجموعه مافیایی دانشگاه آزاد و تمامی امکانات آن در سال گذشته ، در خدمت فتنه سبز قرار گرفته و افراد لمپن سیاسی همچون مهدی هاشمی ملعون نیز اکنون ، با بهره گیری از نام این دانشگاه ، آزادانه در دامن صهیونیستها مشغول حیف و میل اموال بیت المال هستند .

در پایان باید گفت رابطه خانوادگی لاریجانی ، توکلی و مطهری موجب شده این گروه سه نفره همسو در بسیاری از تصمیم گیری ها دخیل باشند اما ماهیت آنان با ساده لوحی های علی مطهری زود تر بر ملا شده است و وظیفه همه افسران جوان جنگ نرم است که در کنار پرداختن به شوالیه های ناتوی فرهنگی دشمن به براندازان چراغ خاموش هم توجه ویژه داشته باشند .




  • یوسف راد

فرزندان کوچک مردان بزرگ

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

اخبار بدست آمده حکایت از آن دارد که سید حسن مصطفوی با محمد نجار درگیری فیزیکی پیدا کرده و اخبار از نواختن سه سیلی به وزیر کشور و ضربه مشت وی به بینی محمد نجار حکایت دارد.                                جوان آنلاین

 

مطلع کلام را با سخنی از امام خمینی آن مرد روزهای خطر آغاز میکنم که فرمود : (( مردم همان مردم‏اند، من چهار روز دیگر مى‏میرم. و همه شما هستید و همه شما پیش مى‏برید(این انقلاب را ) [ابراز احساسات و ناراحتى حضار] . در هر صورت، بیدار بشوید آقایان! توجه داشته باشید، دشمنها در صدد هستند، و قلمها در صدد هستند؛ قدمها در صدد هستند، زبانها در صدد هستند، اغفال مى‏خواهند بکنند مردم را، ملت را. بیدار باشید و گول اینها را نخورید، و توجه به مسائل بکنید، مسائل را درست حل بکنید . ))

 

چه میشود نواده آن مرد الهی ، آن خمینی بزرگ (رضوان الله تعالی علیه ) ، پس از بیست سال از رحلتش ، هنوز یک مصطفوی کوچک باقی می ماند ؟ تاکجا اسلام باید از این آقازادگان بی بصریت ضربه بخورد و دم بر نیاورد ؟ مگر نه آنکه حضرت روح الله را همگان به رفتار نیکو و شجاعت و بصیرت می شناسند ؟ پس چگونه است که حسن کوچک او به خود اجازۀ گستاخی به وزیر کشور نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را میدهد ، همان نظامی که وجود مطهر حضرت امام (ره) حفظ آن را از اوجب واجبات دانسته اند ! آیا بی ادبی در قبال ملت بزرگ ایران ،  ضرب و شتم اصلی ترین وزیر کابینه دولتی که نظراتش نزدیکترین نظرات به ولایت فقیه زمان است و دوست دانستن کسانی که با مبانی حضرت امام روح الله دشمنان واقعی اسلام قلمداد می شوند ، می تواند نشانگر رفتار نیکو ، شجاعت و بصیرت باشد ؟ چه می گذرد بر خاندان امام امت ، آن پیر و مقتدای جهان اسلام ، که هنوز 20 سال از رحلتش نگذشته با BBC فارسی و VOA ، این دشمنان خونخوار اسلام ، همنوا میشوند و در میهمانی سران فتنه های پیش از ظهور بقیت الاعظم (روحی و ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) می نشینند و می گویند و می خندند و عقده گشایی می کنند ؟ آیا تمامی خاندان آن مرد بزرگ  (که بی نظیر بودنش پس از عصر ائمه (ع) مورد تایید اکثر علماء و فضلا بوده است) ، اینگونه در مسیرهای انحرافی قدم می زنند و در برابر هشدار ملت بزرگ ایران ، با مشت و سیلی به جان مسئولان خدوم کشور می افتند ؟ همان مردمی که حضرت روح الله آنان را از مردم صدر اسلام هم بالاتر دانسته اند . همان مردمی که صدها هزار جوان خود را به سوی شهادت در راه اسلام رهنمون شدند درست همان زمانی که حسن کوچک مصطفوی ، مشغول بازیهای کودکانه اش در حیات خانه ای بود که اکنون ثابت شده است لیاقت رشد و نمو در آن را نداشته ؟ اینان در کجا تحصیل کرده اند و زیر چتر کدام تفکر انحرافی بوده اند که وصیت پدرانشان را به گوشة چشم عشوه گر هیلاری کلینتون می  فروشند ؟ در کدام مکتب بارور شده اند که همچون علی کوچک مطهری ، درست روبروی نظر مقام معظم رهبری ، که همین جوانان امروز را افسران جوان جنگ نرم دشمن دانسته اند ، این افسران جبهه نرم را به جوانی و خامی متهم میکنند و اتهام می زنند که اینان هنوز 30 سال نشده می خواهند اسلام را به نفع خودشان مصادره کنند . کدام خودشان ؟ کدام اسلام را می گویید ؟ آیا همان اسلامی را که در صحیفه نور تفسیر عملی اش را حضرت روح الله برای تاریخ بشر به یادگار گذاشته یا آن اسلامی را که در مکتب لیبرالها و در کنج کلاسهای خشک و بی روح دانشگاهتان فرا گرفته اید ؟ از کدام جوان صحبت می کنید ؟ همان جوان که در فتنه های پس از انتخابات نگذاشت یک اسلحه از پایگاه مقاومت کم شود حتی به قیمت شهادتش ؟ همان جوان که در هشت ماه جنگ نرم همه جانبه شما و امثال شما به همراه اربابان صهیونیستتان ، قدرتمندانه ایستاد و به فرموده امام خود عمل کرد که فرمود اگر آنها سخنرانی کردند ، شما هم سخنرانی کنید ، اگر مقاله نوشتند مقاله بنویسید و .... ؟ آری آقایان متوهم ، به ملت مقتدر ایران و مسئولان خدوم این دو دولت مظنون نباشید ، تمامی شواهد و قرائن نشانگر توهم خودتان است ، پس خودتان را اصلاح کنید و به فرموده حضرت سیدعلی عمل کنید و حالا که نظام طناب های نجات را پایین انداخته است ، به اشتباهتان در پیاده شدن از کشتی نظام اعتراف کنید و به آن باز گردید .  

مگر امام ما نبود که به مسئولان نظام فرمود : (( من دعاگوى همه شما هستم، و خدمتگزار همه شما هستم. و از خداى تبارک و تعالى سعادت، سلامت، عزت، قدرت شما را مى‏خواهم، و ان شاء اللَّه امیدوارم که با همین قدرت پیش بروید و با همین قدرت نهضت را پیش ببرید؛ و اسلام آنطورى که دلخواه همه است تحقق پیدا بکند؛ و همه‏مان ان شاء اللَّه مملکت خودمان را خودمان اداره کنیم، و دست دیگران مقطوع از آن باشد؛ و اسلام به آنطورى که هست و به آنطورى که مکتب مترقى است، در خارج آن شاء اللَّه با کمک همه و قدرت شما برادرهاى برومند ان شاء اللَّه تحقق پیدا بکند. ))

اکنون چه شده است که نوه کوچک آن امام بزرگ مراسم بزرگداشت آن حضرت را با رینگ بوکس اشتباه گرفته است و کودکانه وزیری هم سن پدرخود را با سیلی و مشت به بیمارستان می فرستد . راستی این بیست سال بدون پدر به حسن مصطفوی چقدر خوش گذشته که اینقدر برای خود حق قائل شده است تا وزیر نظام جمهوری اسلامی را ضرب و شتم کند ؟ این 20 سال چه بر خاندان امام آمده است که دیگر برادران حسن کوچک مصطفوی هم دم بر نمی آورند ، حتی علی کوچک امام که اکنون داماد آیت الله سیستانی شده است ؟

اگر امروز ملت بزرگ ایران که مقتدرانه 8 ماه جنگ عظیم نرم فتنه گران را خنثی کرده است ، در روز 14 خرداد اجازه نفس کشیدن به نوه امام را نمی دهد ، بی شک نوه امام باید به فلسفه این اقدام توجه ویژه کند و به اصلاح خود بپردازد  که چه بسیار آقازاده هایی که اکنون در لندن ساکن شده اند و حکومت را ارث و میراث خود و پدرشان می دانند . چه بسیار آقازاده ها و بزرگ زادگان که بر نعش به دار آویخته پدرانشان هلهله و شادی کردند و رقصیدند و با دشمنان اسلام هم آخور شدند . چه بسیار آقازادگانی که یک خط از جملات پدرانشان را نفهمیدند و همواره روبروی ولایت فقیه ایستادند و جبهه حق را عامل فتنه دانستند و با پررویی دم از ولایت زدند و همراه با آن تیشه به ریشه ولایت .

ملت ایران نشان داده است بزرگترین و فهمیده ترین ملت دنیاست والا در این 30 سال هر ملتی جای این ملت بود روبروی آن همه دشمنی و تحریم و تحقیر ، راهی جز تسلیم نداشت اما این ملت مردانه ایستاده است . اگر رهبر معظم انقلاب اسلامی و دکتر احمدی نژاد اینگونه مقتدرانه در برابر دشمنان قسم خورده انقلاب ایستاده اند بدون تردید به پشتوانه خیل عظیم ملتی است که حضورشان و حمایتشان را در صحنه های مختلف به ظهور رسانده اند ، پس به حسن کوچک مصطفوی سفارش می کنیم ، دست از ماجراجویی کودکانه اش بردارد و بداند (( تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف       مگر ابزار بزرگی همه آماده کنی )) .

 

این غصه سر دراز دارد . . .  


مطلب مرتبط (حتما بخوانید ) :

هاشمی و دلسوزیهایش  


 




  • یوسف راد

دارا و ندار در سیمای ضد (( ندار )) !

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

شاید برای شما هم تعجب آور بود سریالی همچون دارا و ندار از سیمای ایران ، پخش شود . سریالی که بر پایه واقعیت جامعه بنا نهاده شده باشد هر چند بسیاربسیار محتاطانه پیش برود . با یادآوری اینکه مطمئنا از نظر ساختاری جای نقد بسیاری بر این سریال وجود دارد و در شخصیت پردازیها ، دیالوگ ها ، بازیگران و ... می توان انتقادات نه چندان کمی را برآن وارد آورد اما از انصاف به دور است داستان شجاعانه و مانوس با زندگی روزمره ملت را ، که به شیوه ای نو در این سریال بیان شده است ، انکار کنیم .

قبل از ورود به بحث ابتدا باید سیمای ایران را شناخت . سیمایی که به لطف مسئولیت 10 ساله دکتر! لاریجانی مملو از دو زن داری و روابط فساد آلود دخترکان و پسرکان جوان شده است . سیمایی که بر پایه ترویج فساد اخلاقی در مردان و مظلومیت همواره ی زنان پایه های آن استوار و اکنون در دوران ضرغامی دیوارهای آن بالاتر و بالاتر میرود . در این سیما ! اوج تجمل گرایی و اصراف به شیوه ای مبتدیانه تبلیغ می شود و در روزگاری که بیش از دو سوم جمعیت کشور دارای زندگی متوسط به پایین هستند ، شب و روز بمباران خانه های لوکس و اتومبیل های بی ام دبلیو و بنز بر سر مردم می ریزد . سیمایی که علنا استفاده از موسیقی کاملا حرام در آن به یک سنت دائم تبدیل شده است و هر ننه قمری که از سر ناچاری خواننده و رقاصه می شود به نحوی به آن راه می یابد و تا وقتی که سی دی مستهجنش به بازار نیامده از شبکه های مختلف آن ارتزاق می کند . سیمایی که همه مردها در سریالها و فیلمهای آن به هر زنی که روبرویشان سبز میشود به چشم یک سوژه نگاه می کنند جهت استفاده جنسی (البته در لوای محترمانه ازدواج موقت و ...) و 90 درصد زنان در فیلمهایش خود را آماده پذیرش هر مردی کرده اند .

جای تاسف است اما به اعتقاد نگارنده ، نه تنها سیمای ایران در صدد جلوگیری از نفوذ ماهواره و پدیده های دیگر همچون فیلمهای غیر اخلاقی و مستهجن در خانواده نیست بلکه به گونه ای خزنده خود عامل پرفروش شدن دستگاههای دریافت برنامه های ماهواره ایست از این منظر که اگر نگاهی به فیلمها و سریالهای خارجی بیندازید به وضوح شاهد یک عقب ماندگی 20 ساله در پخش آنها از سیمای ایران خواهید بود . در روزگارانی که روزانه هزاران فیلم از کشورهای مختلف به بازار رسانه ای جهان عرضه میشود ، میانگین فیلمهای پخش شده در سیمای ایران از سال 1990 تا 2000 است که بالتبع نمی تواند خواست عمومی در استفاده از ساخته های حرفه ای رسانه های جهان را در نسل اینترنت و تکنولوژی فراهم آورد . هرچند این نکته ناگفته نماند که منظور نگارنده هرگز به معنای استفاده بی حدو بی حساب از ساخته های غرب نیست اما دنیا هم فقط کشورهای غربی نیستند ، همانطور که آسیا هم فقط کشور کره نیست و می توان از ساخته های حرفه ای و پرمحتوای تمامی کشورهای دنیا از پنج قاره جهان برای رشد و ارتقا فرهنگی و اجتماعی جامعه استفاده کرد . از منظر دیگر در این وادی می توان به بدترین نوع استفاده از سانسور در سیمای ایران اشاره کرد به گونه ای که صحنه ها تا لحظه بوسیدن و بغل کردن و ... پیش می رود و ناگهان موسیقی و صحنه و سکانس و همه مسائل مرتبط باداستان فیلم به یک باره قطع و به سکانس جدیدی نمایش داده می شود . می توان گفت این نوع سانسور محرک ترین نوع سانسور است .

آری دارا و ندار در سیمایی به روی آنتن رفت که درصد بالایی از سریالها و فیلم تلویزیونی های (به اصطلاح سینمایی) آن با یک یا حداکثر دو جفت دختر و پسر سر و ته اش هم می آید و می شود با یک نرگس 100 شب ملت را سرکار گذاشت بدون آنکه بتوانی یک نکته آموزنده از آن بکشی بیرون . حتی بخاطر آنکه مردم ناراحت نشوند و به جای آموزندگی پس از 100 قست بد آموزی نداشته باشد می شود آخر سریال را به دلخواه مسئول صدا و سیما و دیگران تغییر داد . اینجا ایران است و هر کاری در رسانه آن امکان پذیر است .

دارا و ندار در سیمایی ساخته و پخش شد که در سریالها و برنامه هایش اصل بر سرمایه داری همه ملت است مگر عکس آن ثابت شود . همه مردم در خانه هایشان مبل های دستی دو میلیون تومانی به بالا دارند مگر عکس آن ثابت شود . همه ماشینهای بالای 15 میلیون دارند ، همه خانه های حیاط دار 200 متر زیربنا دارند ، همه مردم روی میز نهارخوری شام می خورند ، همه ی زنهای باکلاس آن ، مانتو بدن نما می پوشند و اسم هایشان ، پانت آ ، هستی و وفا و ... است و شوهرهایشان دکتر و مهندس اند و همه زنهای گداگشنه و بی پول و بدبخت آن که مجبورند صبح و شب پی نان در آوردن باشند تا شوهر خلافکارشان را از زندان آزاد کنند ، چادری هستند و نامشان زهرا و فاطمه و زینب و ... است .

تعجب از هزینه کردن این سیما برای دارا و ندار است ، سیمایی که اگر مسئولی بیاید و بخواهد آن را از منظر اسلامی و انسانی اصلاح کند مجبور می شود مجموعه قابل توجهی از کارکنان آن را که در زمان دکتر لاریجانی بدون تخصص و مدرک و فقط با چای خوردن با مسئولان آن زمان وارد این سیما شده اند را اخراج کند و جلوی میلیاردها تومان هزینه های گزاف بی حساب را بگیرد و مو به مو به حسابهای 20 سال گذشته آن رسیدگی کند تا کمی سر دربیاورد چرا اکنون سیمای جمهوری اسلامی ایران به این بی محتوایی مفرط دچار شده است .

باز هم جای تاسف که در این موقعیت طلایی پیش آمده برای دارا و ندار ، چهره واقعی سرمایه داران در جامعه را نشان داده نشده است ، چهره ای که نه تنها هرگز لحظه ای به ندار بودن همسایه خویش فکر نمی کند بلکه مرگ و نیستی دیگران را می خواهد به قمیمت سود بیشتر مادی و دنیایی خویش و در نشان دادن این چهره به نظر نگارنده سریال (( به کجا چنین شتابان)) موفق تر عمل کرده است .

با این توصیف نقد سریال دارا و ندار را به مجالی دیگر وا می نهم و امید دارم وضعیت سیمای جمهوری اسلامی ایران به جایگاه مطلوب آن برسد که باز هم به نظر بنده با وجود مسئولان فعلی این امکان تقریبا محال است .

 

آماده پذیرش نظرات خوانندگان محترم هستم .

  

 




  • یوسف راد

به آغوش کَلّه های نظام برگرد!! دکتر

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ



حق ات بود دکتر

آخر تو را چه کار به حکومت ، تورا چه کار به سیاست و عدالت ، سرت اگر درد میکرد یک پروفن می خوردی و نیم ساعت چرت میزدی ، آرام که شدی دیگر فکر ریاست جمهوری از کله ات بیرون رفته بود .

حالا که فکر می کنم می بینم آنها راست میگفتند تو حتی تیپ ات هم به ریاست جمهوری نمیخورد با آن کاپشن ات که آفتابه گرفتی تمام بروکراسی و تشریفات اداری را .

تو باید نماینده ایران برای محکوم کردن اسرائیل و هولوکاست می شدی . میرفتی یک دفتر در یک دوقوزآباد باز می کردی و بیانیه می دادی و سخنرانی می کردی نه اینکه پا جای پای بزرگان بگذاری و اینطور خودت و آنها را ضایع کنی .

تو با اینکه می دانستی آنها کَلّه های انقلاب هستند ، زندان رفته اند ، تبعید کشیده اند ، باز هم دستت را به سمت فرزندانشان دراز کردی و خواستی دزدی های 30 ساله شان را بر ملا کنی ولی  خدا حق ات را کف دستت گذاشت . دیدی مجلس چگونه به پیشنهاد چهل هزار میلیاردی ات رای نداد . این به آن در .

****

تو حتی تاریخ هزار و اندی ساله اسلام را هم نخوانده ای .

کجای این تاریخ نوشته شده است می شود با رعایت عدالت بر قدرت باقی ماند ؟

تو حتی از سرنوشت امام اول مان هم درس نگرفتی که برای رعایت عدالت ، 25 سال حبس شد و آخر به شهادت رسید .

آخر توکه اینقدر اطلاعات ات ضعیف است به درد ریاست جمهوری می خوری ؟

تو از کجای تاریخ به این نتیجه رسیدی که باید با مستضعفان مهربان بود و با مافیای قدرت در افتاد ؟ کدام عاقلی است که با یک عده فقیر و تنگدست بنشیند و انتظار داشته باشد حکومت اش هم پایدار بماند ؟ تو باید با بزرگان می نشستی . بر سر سفره ای که وسط اش یک سینی بزرگ بره بریان باشد و مثل گاو لقمه بر میداشتی و به انتهای روده بزرگت فرو می کردی .

تو باید جلوی جک استراو انگلیسی مثل برده خم می شدی و از تمامی مواضع شجاعانه ات دست می کشیدی . اصلا تو را چه به مواضع شجاعانه ؟ وقتی مقام معظم رهبری و امام راحل آنهمه مواضع شجاعانه دارند به تو چه که مواضع شجاعانه بگیری ؟

تو بی فرهنگی زیرا وقتی به سفرهای خارجی می روی مثل عقب مانده ها دخترکان خشگل خارجی ! را ناراحت می کنی و به آنها دست نمی دهی . تو بی ادبی زیرا در کشور خودت حتی ، برای تشویق جوانان هم که شده حتی حاضر نیستی دخترکان محجبه را هم روی سن جشنواره ها و پارتی ها در آغوش بگیری .

تو تاریخ را نخوانده ای . تو فرهنگ نمی دانی .

نخوانده ای نوشته های پیامبر دموکراسی جان لاک را .

حالا آمده ای و دم از حکومت عدل می زنی و نظریه ها را باطل می کنی و لوله های نفت را از منازل ستون های انقلاب قطع می کنی و بودجه این مملکت را بر مبنای کمک به طبقات ضعیف می نویسی و با توکلی و لاریجانی و کواکبیان و نادران و ... در می افتی و در مجلس دعا می خوانی که برای بهبود حال ملت کاری انجام شود ، زهی خیال باطل .

تو ندیده ای که به جای سران فتنه ، حسین شریعتمداری را از این شعبه به آن شعبه دادگاههای جمهوری اسلامی می دوانند و برای مدارک مستدلش محاکمه اش می کنند . هنوز هم عبرت نمی گیری؟

نمی بینی طلبه سیرجانی به بهانه اعتراض به مفسدان فی الارض ، به حبس می رود و فقط و فقط با نامه مقام معظم رهبری آزاد می شود آن هم به زور ؟ نمی بینی صدا و سیمای جمهوری اسلامی به جای پوشش شهادت دهها بسیجی در جنگ نرم و همه جانبه دشمن تا دندان مسلح به سلاح نرم ، هلاکت معاندان و مفسدان را پوشش می دهد و از آنان قهرمان می سازد به بهانه تعامل با ملت ؟ نمی بینی دست قدرت سوابق انقلاب را که گریبان اصل ولایت فقیه را گرفته اند و به هیچ قیمتی هم ول نمی کنند ؟ فکر نمی کنی تو دیگر این وسط عددی نیستی که به حساب آیی ؟

دکتر جان ،

بیا و خودت به خوبی و خوشی حکومت را رها کن ، بیا و دست از عدالت بردار که این همه هزینه روی دست ملت نگذاری . که مجلس به نمایندگی از مخالفان تو مجبور شود ساعتها برای ضربه زدن به تو نقشه بکشد و آخر دودش به چشم مردم برود .

شاید اگر به برخی کَلّه های نظام قول بدهی بچه خوبی باشی ، آنها هم بزرگواری کنند و  تو را سر سفره خودشان بنشانند و روز از نو روزی از نو .

اصلا حالا که عید نزدیک است بیا محول الاحوال باش .

حداقل این را که می دانی تا پول نباشد نمی شود کار کرد . حالا که مجلس خواسته ی مخالفان تورا بدتر از آنچه آنان تصور می کردند اجابت کرده ، کوتاه بیا و دست از حمایت از محرومان بردار. بیا و همان قوانین پنج ساله اول و دوم و ... را رونویسی کن و به سرمایه داران و چپاولگران میدان بده و چکش عدم را بر پیشانی فقرا بنشان . بیا به  کارهایی که امام راحل گفته عمل نکن . بیا و اینقدر دنبال رو رهبری نباش . بیا  و از آغوش نظام به آغوش کَلّه های نظام برگرد .

حق ات بود دکتر ، دیروز مجلس اشک ات را در آورد . بیچاره ات کرد . به طوری که کواکبیان از این هماهنگی به وجد آمد و با فریاد از مجلس تشکر کرد . حتی شاید لاریجانی هم آن لحظه گیج میزد اما به هر حال مجلس بزرگترین ضربه را به تو وارد کرده بود و به مردم .

بیا و کوتاه بیا که مردم ضرر نکنند . تو می دانی نمایندگان مجلس از درد ملت هیچ نمی دانند ، آنها وامهای 100 میلیونی دولتی و .... غیر دولتی را مثل پول خرد این طرف و آنطرف می کنند ، آنها سهمیه های کلان اقتصادی و ماشین و خانه و ... دارند . آنها با یک تلفن می توانند هر کاری بکنند . فکر کردی برای آنان مهم است ، مادر فلان شهید که تنها فرزندش را برای انقلاب داده در کدام روستا و با چه شرایطی با مرگ دست و پنجه نرم می کند ؟ آیا فکر کرده ای برای آنان مهم است فقر و نداری چه تعداد خانواده  را به فساد کشانده است ؟ یا برایشان مهم است چه تعداد کودکان قربانی یک رای ناصحیح آنان خواهند شد ؟ پس چرا اینقدر اصرار داری این سیستم را عوض کنی . این سیستم همه چیزش به منفعت برخی ها بستگی دارد . تو که به جز ملت منفعت دیگران را مدنظر نداری نمی توانی حکومت کنی . نمی توانی راحت و آسوده طرح ارائه بدهی و دست دزدان بیت المال را آرام آرام از همه جا قطع کنی . تو حتی به اندازه کواکبیان هم نمی فهمی زیرا مجلسیان نشان دادند برای بهتر فهمیدن باید از رای یک دروغگو پیروی کنند . درغگویی که دروغگویی اش در  ده دقیقه هم در مجلس مخفی نماند آنجا که گفت سهم درآمدهای نفتی  در بودجه 89 بیشتر شده است اما از همکارش جواب شنید که سهم درآمدهای نفتی در بودجه 88 در حدود 48 درصد بوده که در بودجه 89 به 35 درصد رسیده است .

وای به حال ملت که اینگونه بازیچه مطامع دنیایی برخی ها شده اند .

دکتر جان ،

برو دست زن و بچه ات را بگیر یک سفر به هزینه علی مطهری به شمال برو  ، حالت جا می آید . اگر می خواهی با مرکز گفتگوی تمدنها هماهنگ کنیم بروی یکی از شهرهای خوش آب و هوای اسرائیل با خونخواران و آدمکشان دل بدهی و قلوه بگیری ! یا شاید دوست داری با فرزند آذربایجان و داماد لرستان هماهنگ کنیم به ویلایی در این دو استان بروی به هر حال یک کاری بکن که حالت جا بیاید و کمی خنک شوی .

کار زیادی هم خوب نیست . می دانی که ما ایرانیها باید به زور هر کاری را بکنیم . اصلا دولتهای قبل و مجلس حالا بر مبنای همین قانون می ریزند و کار می کنند . یعنی اگر قرار است طرح هدفمند کردن یارانه ها اجرا شود باز هم مردم باید زیر چرخهای آن له شوند . پس زیادی به کارشناسی های تخصصی و مستدل خودت تکیه نکن . نخبگانی را هم که در حوزه اقتصاد با خود همراه کرده ای سوار هواپیمای فرار مغزها کن که نمایندگان مجلس که اکثر تخصص اقتصادی ندارند حتی مدارک دیگری هم که دارند مشکوک است تصمیم گیر نهایی اقتصاد کشورند . تازه فکرش را بکن توکلی با آن مدرک مخدوش اش مغز متفکرشان است که ما آخر نفهمیدیم او با چه کسی موافق است . با هاشمی مخالف بود با خاتمی هم همینطور حالا هم که جلیز و ولیز می کند برای زمین زدن این دولت . 

آقای دکتر

اگر دنبال شهادت هستی ما هم اینگونه ایم . اگر صلاح بدانی یک اتوبوس از بچه های عشق شهادت جمع کنیم برویم جنوب هم به بچه های تفحص کمک میکنیم و هم یکی یکی به آرزویمان می رسیم .

راستی دکترجان ما که نفهمیدیم اگر شما می دانید به ما بگویید برای چه هنوز استخوان شهدا را پیدا می کنند و برمیگردانند؟ می آورند که چه کسانی هدایت شوند ؟ می آورند که چه کسانی ناراحت شوند ؟ می آورند که چه کسانی بترسند ؟ می آورند که چه کسانی ناله بزنند و صیحه کنند ؟ می آورند که چه کسانی حسرت بخورند ؟

برای چه آنها را از آن سکوت و معنویت به این جا می آورند ؟ برای که ؟ ....

 

   

      

 




  • یوسف راد

حامی احمدی نژاد

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

پیامک 5 

رسیده از طرف دوستان احمدی نژادی 

ماطالب پاکی و صفائیم هنوز 

ایرانی و حامی ولائیم هنوز 

بر حمله قدرت طلبانِ نااهل 

ما حامی احمدی نژادیم هنوز 

  • یوسف راد

خانه ی احمدی نژاد

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

همزمان با آغاز سامانه اس ام اسی ، تخریبی اصلاح طلبان بر ضد اصولگرایان وبلاگ سیرت صبح آماده است تا سامانه پاسخ اس ام اسی به سوء تبلیغات را میزبانی کند و روزانه پیامکهای احمدی نژادی را گسترش دهد. از همگان برای یاری ستادهای خودجوش و مردمی دکتر احمدی نژاد دعوت بعمل می آید .


پیامک 1

این کلبه ، سرای عدل و داد است بیا 

اینجا سخن از ((وان یکاد)) است بیا

در محفل ما حرف چپ و راست مزن

این خانه ی احمدی نژاد است بیا





  • یوسف راد

ای کاش احمدی نژاد هم فرزند یکی از علما یا شهدای معروف بود

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

 

1-                 نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری – کاندیداها هاشمی رفسنجانی2005 – قالیباف – معین – احمدی نژاد – لاریجانی و کروبی . هاشمی آمده بود تا با رای قاطع 20 میلیونی خاتمی بار دیگر بر مسند بنشیند و همچون پدری مهربان ! بار دیگر همه را گردا گرد سفره مستضعفان جمع نماید . قالیباف که با کنار نهادن حکم مقام معظم رهبری ، استعفای خویش را تقدیم کرده بود نیز با تبلیغاتی وحشتناک در مدلها و حالتهای مختلف ،آمده بود و چشمهای سبزش را به رخ دیگران می کشید و به هواپیمایی که راننده اش بود ، می نازید ، تا شاید کوخ نشینان دلشان به جلالت و ابهت او مبهوت شده ، رای ناقابل خویش را نثارش کنند. معین اما خودش هم نمی دانست برای چه آمده است . از یک سو مشارکتی ها او را با نقاب خاتمی هل می دادند به جلو و از سوی دیگر خودش در خودش چیزی نمی دید و حرفی برای گفتن نداشت . آمدنش با حکم حکومتی هم همه چیز را قاراشمیش تر کرده بود . لاریجانی هم که به پشتوانه پدر عالم و پدرخانم بزرگوارش پله های ترقی را 100 تا یکی بالا رفته بود ، دیگر لیاقتش را کمتر از ریاست جمهوری نمی دید و به کمتر هم قانع نبود . این بود که تکلیف دید پا به عرصه بگذارد شاید بتواند هوای تازه ای در آسمان تهران و قم و شاید دیگر نقاط ایران بدمد. کروبی هم که می دید پول در جیب دولت سنگینی می کند ، قرار گذاشت به هر نفر (همینجوری) 50 هزار تومان بدهد آمده بود . اما ناخواسته ، درست شب شمارش آرا ، چرت زد و همه چیز را از دست داد . تنها کسی که وصله ناجور این جمع بود ، کسی نبود جز محمود احمدی نژاد . او که از خانواده ای ناشناخته سر بر آورده بود و راه و رسم سیاست را از دیانت آموخته بود ناگهان همه را شوکه کرد و بعد از متحول کردن شهرداری تهران ، خواست ایران را هم متحول کند . اینجا بود که همه با هم گفتند ((وا چه حرفا !؟)) . به هر حال او خارج از روابط دموکراتیک و بدون کسب اجازه از پدرخوانده ها و دایه های عزیزتر از مادر ، پا پیش گذاشته بود و بدون توجه به برخی اصولگرایانی! همچون لاریجانی و محسن رضایی که خواستار تشکیل جلساتی برای به اجماع رسیدن برسر نام خودشان بودند ، کاندیدا شد. و خلاصه ، یواشکی هم پیروز انتخابات شد .

2-        قرار بود هیئت وزیران انتخاب شوند . حالا فشار از هر طرف شروع می شد . احمدی نژاد هم برای آنکه کمی جو را در دست بگیرد ، برخی سفارشات را می شنید و گاه نمی شنید . به هر حال به سختی برای اکثر کابینه رای اعتماد گرفت اما برخی متوجه شده بودند که او به همین راحتی ها وا نمی دهد. متوجه شده بودند که او از مجلس ترسی ندارد و به پدرخواندگی بعضی ها هم اعتنایی نمی کند ، حالا دیگر وضع فرق کرده بود . مجلس هفتم کارش تمام شد و فرصتی برای جبران برخی رفتارهای احمدی نژاد پیش نیامد. اما اصولگرایان هم خود را نشان دادند و به هفتاد گروه مختلف تقسیم شدند غافل از آنکه محور اصولگرایی قرآن و اهل بیت هستند و مرکز ثقل انقلاب ، کلام نورانی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری.

3-        انتخابات برپا شد. مجلس هشتم شکل گرفت . برنامه ریزی خوبی انجام گرفته بود . پشت پرده اتفاقات خبرهای پلیدی شنیده می شد که دست به کار شده اند تا دولتی را که محور عملکردش سفارشات بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری است را به بیان ساده زمین بزنند . اولش نمی شد کاملا این موضوع را جدی تلقی کنیم اما چند ماهی زمان لازم بود تا تصویر تار و تیره آینده ، واضح تر رخ بنماید . اصولگرایانی که خویش را مغموم دیده بودند و از دولت به میزان کافی سهم نبرده بودند وارد میدان شدند. یکی به نام پدر علامه و بزرگوارش شهید مطهری که احمدی نژاد آمده بود تا تفکرات این مرد بزرگ را عملی کند ، با لیست رایحه خوش خدمت خود را زیرکانه به مجلس رساند . دیگری از دبیری کمیسیون امنیت ملی استعفا داد و با دیدارهایی با علما و فضلا توانست با رای قاطعی به مجلس روند . دیگری فرد متناقض و همیشه منتقدی بود که باز هم با استفاده از موقعیت و نام اصولگرایان در دوران افول اصلاح طلبان بر صندلی های سبز مجلس تکیه زند . آن یکی فردی نبود جز برادر یک شهید موثر در پیروزی انقلاب . درست است همان پدر خوانده مجلس که خدا می داند کی دست از سیستم اداره مملکت بر خواهد داشت . هرچند دولت در مجلس دوستان خوبی هم داشت اما اینها در اقلیت افتادند و منتقدان دولت که دقیقا برخلاف منویات مقام معظم رهبری حرکت می کردند ، بر مجلس حکمران شدند.

4-        مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) در اکثریت سخنان و دیدارهای خویش به حمایت همه جانبه ، ویژه و بی سابقه خویش در طول دوران گذشته ، از دولت نهم ادامه می داد و یکه و تنها در برابر فشارهای ناعادلانه دشمنان و دوست نمایان ، دولت را سرشار از انرژی می ساخت و این برای همانها که عقده دولت نهم را بر دل داشتند بسیار ناپسندیده و خردکننده بود . آنها نمی خواستند دولت نهم چهره زیبایی در پایان کار داشته باشد و از جهتی همه ی شان نمک گیر مقام معظم رهبری (دامت برکاته) بودند. از این رو کجدار و مریض حرکت می کردند و بار بیشتر حملات به دولت را بر دوش خط مقدم اهانتها و سیاه نماییها می انداختند و این خط مقدم کسی نبود جز قالیباف . هر چند گهگاه محسن رضایی هم با او و دیگر منتقدان همراه می شد و خود را به عنوان جریان سوم سیستم معرفی می کرد اما قالیباف و نشریات زیرمجموعه و برخی اعضای شورای شهر بار اصلی این تحرکات را به دوش می کشیدند. هرچه فشار از این سو بیشتر می شد مقام معظم رهبری هم حمایتهایشان را از تحولات عظیم در کشور بیشتر میکردند به گونه ای که دیگر هیچ جای تردیدی باقی نمی گذاشت که دولت نهم کاملا در جهت احیای اهداف آرمانی انقلاب در حرکت است و هرکه با او به مخالفت برخیزند در واقع از مسیر انقلاب خارج شده و به ورطه ریزشهای انقلاب دچار آمده است . آنها می دیدند دیگر راهی باقی نمانده است جز فشار از طریق قوانین و مقررات . این برنامه جدیدشان بود .

5-        مهندس موسوی آرام و آسوده در گوشه ای نشسته بود تا ببیند چه کسی از اصلاح طلبان وارد میدان می شود تا روز جمعه انتخابات به پای صندوق رفته و برای رضای خدا یک رای به آنان بدهد و با خیال راحت به خانه برگردد که ناگهان تلفنش زنگ می خورد . شماره آشناست اما چرا او . مهندس فکرش را هم نمی کرد روزی یکی از اصولگرایان ؟! با او تماس بگیرد و از او برای کاندیدا شدن در انتخابات دهم دعوت کند . از طرفی مهندس پیشنهاد خاتمی را هم در ذهن داشت . با خود اندیشید وقتی آقای ... از اعضای مجلس هشتم و خاتمی رئیس جمهور دولت هشتم از او دعوت کرده اند ، به برکت دو عدد هشت تصمیم گرفت وارد عرصه شود اما نیاز به کمی زمان داشت . او زمزمه آمدنش را آغاز کرد و در جلساتی هم با خاتمی نشست که سخنان خاتمی برایش امیدوار کننده بود اما هنوز قاطعانه تصمیم به حضور نگرفته بود که دوباره تلفنش زنگ خورد و این بار موسوی کلماتی را شنید که حجت را براو تمام کرد ، آن طرف خط این کلمات بیان شد : (( منتقدان دولت بر تو به اجماع رسیده اند ، بودجه 88 را به مویی بند خواهیم کرد ، از تمام ابزارها برای ضربه زدن به احمدی نژاد استفاده می کنیم ، فقط با چراغ خاموش بیا و از پشتیبانی ما سخن مگو ، خاتمی را با خود همراه کن و ...)) موسوی با آنکه تعلل کوتاهی کرده بود و در این فرصت خاتمی زیرکانه!! با بیانیه ای رسما حضور خود را اعلام کرده بود ، با مشاهده برخی تحرکات در مجلس بر ضد دولت مردمی و مهروز نهم ، به میدان آمد و کاندیداتوری رسمی خویش را با بیانیه ای اعلام کرد . خاتمی هم که قبل از آن گفته بود : ((یا من یا موسوی)) همه چیز را خراب شده دید و چند روز بعد با بیانیه ای رسمی اعلام انصراف کرد و تلاشهایش برای به اجماع رساندن اصلاح طلبان انحصارطلب بر سر موسوی آغاز کرد .

6-        مجلس رسیدگی به بودجه 88 را شروع کرده بود . کمیسیون تلفیق با محوریت تناقضات توکلی و مباحث غیر کارشناسی و با نگاه ضد دولت ، بودجه را دستخوش تغییرات ناشایستی قرار داد و کار کارشناسی چند ماهه کارشناسان خبره دولت را به مویی بند کرد . موسوی اینجا بود که امیدش دو چندان شد و مصمم تر . حتی در کمیسیون تلفیق علنا به رای آوری طرح هدفمند کردن یارانه ها برای احمدی نژاد اشاره و سعی در حذف آن شد اما به صورت ضعیف تری به صحن علنی رفت . آنجا دیگر پدر خوانده ها می دانستند چه کنند و در اقدامی نسنجیده طرح هدفمند کردن یارانه ها که از تحولات عظیم 30 سال انقلاب به شمار می رفت و دولت نهم این عملیات انتحاری را به جان خریده بود تا برای همیشه تورم را مهار و زندگی پر نوسان مردم را سامان دهد ، از لایحه دولت حذف نمود . خنده دارتر آن که با حذف در آمدهای دولت از طرح هدفمند کردن و پرداخت حقوق به مردم ، هزینه های دولت و مردم بر جای خویش استوار ماند تا دولت نهم را با مخ به زمین زده باشد . آنها غافل از آن بودند که خدایی هست که ((مرصاد)) ها می آفریند و گریبانها می گیرد . بودجه بر خلاف قولی که به مهندس میرحسین داده شده بود فقط به مویی بند نشد بلکه منتقدان پا را فراتر گذاشته و برای خوش خدمتی آن تکه مو را هم قطع کردند و آن را به تصویب رساند. لاریجانی آنچنان از تذکر قانونی احمدی نژاد به خشم آمده بود که نتوانست تحمل کند از سر عصبانیت نامه ای را نگاشت که پاشنه آشیل اش شد .

7-        این بند شرح حال تلاشهای هاشمی برای انتخابات دهم بود که به نظر خوانندگان فهیم کاملا در جریان آن هستند و نیاز به توضیح نیست .

حال احمدی نژاد مانده است و تیک عصبی سه سال کار شبانه روزی و سنگ صبوری همچون مقام معظم رهبری و به تنهایی عدالت خواهان در این کشور می اندیشد . عدالت خواهانی که جرمی به غیر از تبعیت از ولایت فقیه خویش ندارند . و این قصه همچنان سر دراز دارد . 


  • یوسف راد

حسنی نا مبارک رفیق قافله جنایت و خونخواری

یوسف راد | جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ




  • یوسف راد